سیاحت غرب
سیاحَتِ غَرْب، کتابی تخیلی در زمینۀ معاد، به قلم محمدحسن آقانجفی قوچانی (1256-1322 ش / 1878-1944 م).
نویسنده در آغاز اثر، ستایش پروردگار و نعت پیامبر (ص) و ائمه (ع) را میآورد و سپس شرح سفر با روایت اولشخص آغاز میشود. این کتاب روایت نویسنده از سفر برزخی خود است و با جملۀ «و من مُردم» آغاز میشود؛ روایت مردی که در مسیر سلوک الی الله، دچار لغزشهایی شده است و با خاتمۀ حیاتش، منازل و مراحلی را پس از مرگ طی میکند که نام هر فصل کتاب نیز برگرفته از همین منازل و اتفاقات است؛ این منازل عبارتاند از: و من مردم؛ اولین برخورد؛ آشنایی با هادی؛ برخورد با مشکلات؛ آسایش موقت؛ گوشهای از کیفر کردار؛ ورود به شهر محبت؛ ادامۀ راه؛ ورود به منزل سوم؛ سرزمین شهوت؛ وادیالسلام؛ راه پرخطر؛ شهر امن؛ فروزانشدن آتش عشق؛ شورشی در سرزمین امن؛ نتیجۀ شورش؛ دیدار از برهوت؛ طلب فرج و گشایش (نک : دستور، 10؛ غلامی، 222).
اما آنچه دربارۀ این اثر حائز اهمیت است، سبک متفاوت آن با آثار نگاشتهشده دربارۀ معاد و در زمینۀ حوادث پس از مرگ است؛ نثری ساده که ترکیبی از نثر ادبی و حوزوی است (همانجا).
سیاحت غرب را میتوان سفرنامهای ابداعی و تخیلی پنداشت که بر محور دین و مذهب و بر پایۀ تصورات معقول استوار است. نویسنده با کمک زبان استعاره، کنایه و تشبیه، حقایق پس از مرگ را به شکلی رمزگونه و منطبق بر احادیث تشیع، که با باورهای مردم در هم آمیخته، بیان کرده است. در این سفرنامه، «هادی» نماد فضیلت، تقوا، عبادت و خوشی، و «سیاه» رمزی از گناه، کژی، زشتی و ظلم، راوی را همراهی میکنند. در کتاب گاه عباراتی به چشم میخورد که به نظر میرسد به بینش و استنباط و یا باورهای رایج میان مردم بازمیگردد که ریشه در باورهای شخصی مؤلف دارد. آقانجفی در این اثر میکوشد باور و عقیدۀ خود را مبنی بر ظهور و پیروزی نهایی امام زمان (ع) و جامعۀ اسلامی به اثبات رساند (علمی، 11-23؛ غلامی، 223).
آقانجفی قوچانی ضمن شرح حوادث، به آداب و مراسم تدفین و نیز حوادثی که پس از مرگ رخ میدهد، پرداخته است. این مراسم و حوادث که در دین و مذهب ریشه دارد، با باورهای مردمی نیز گره خورده است؛ از جملۀ این آداب و باورها اینهایند: ناظربودن روح بر جنازه؛ انجامدادن مراسم غسل؛ تشییع جنازه؛ آداب گذاشتن جنازه در قبر؛ دیدن جانوران وحشی در قبر و ترس و هراس ناشی از آن؛ و کمکخواستن از دیگران و کمکنکردن آنها. پس از آن، مسافر این سفرنامه با ناامیدشدن از آدمیان، به دادرسی اعمال نیک آدمی در قبر اشاره میکند که سبب راندن حیوانات وحشی از اطراف او میشود؛ درواقع، نویسنده بهخوبی توانسته است به همۀ این باورها رنگوبویی واقعی ببخشد و برای خوانندۀ خود فضایی باورپذیر بسازد (نک : ص 32-33).
سپس نوبت به حضور نکیر و منکر و پرسشهای شب اول قبر میرسد که مسافر همه را بر اساس باورهایی سنتی چنین توصیف میکند: دو نفر قویهیکل با چهرههایی وحشتناک، درحالیکه از دهان و بینیهایشان آتش شعله میکشد و گرزی آهنین با آتش گداخته در دست دارند، سؤال و جواب از جنازه را آغاز میکنند و از او میپرسند که خدایش کیست؟ پیغمبرش کیست؟ کتاب و قبلهاش کدام است؟ امام و جانشین پیامبر کیست؟ او نخست میترسد، اما با پاسخگویی به نخستین سؤال، از غضب آن دو تن کاسته میشود و پرسشهای دیگر را بهراحتی پاسخ میدهد (نک : ص 34-43).
آقانجفی قوچانی با تأکید بر این باور مردمی که در شب اول قبر، گاهی زبان انسان بند میآید و قدرت تکلم و پاسخ به سؤالات را از دست میدهد، «هادی» را وارد قصه میکند؛ او کسی نیست جز همان رشتۀ محبت و ارتباط با علی بن ابیطالب (ع) و اهل بیت (ع) که هر فرد به قدر قابلیتش از آن بهره میبرد. درحقیقت، همانطورکه گفته شد، او نماد فضیلت، تقوا، عبادت و خوشی است. هادی به او میگوید: اینکه برخی از انسانها پاسخ پرسشهای بدیهی را فراموش میکنند، میتواند بهسبب نداشتن باور قلبی آنها به برخی اعتقادات باشد، همچون زمانی که در عالم ذر، به پرسش «الست بربکم» پاسخ مثبت میدهند؛ اما چون برخی پاسخشان از روی باور قلبی نیست، با ورود به دنیا، آن را از یاد میبرند. سرانجام راوی داستان با کمک هادی از این وادی میگذرد (ص 44- 48).
مرحلۀ بعد دیدار با دو ملک دیگر، یکی خوشچهره و دیگری بدچهره است که بهترتیب، در سمت راست و چپ وی میایستند، اعضای بدن او را میبویند، باهم نجوا میکنند و طومارها را با ثبت اعمال نیک و زشت پر میکنند. راوی میبیند که قوطیهایی در دست دارند که آنها را پر میکنند و درشان را میبندند. نویسنده فشار قبر را که بر اساس احادیث، حتى مؤمنان نیز تحمل نمیکنند، چنین شرح میدهد: مرا در قفسی به اندازۀ خودم انداختند که 7 جوش داشت و دارای پیچ و مهره و فنر بود که میپیچیدند. با پیچیدن آن، قفس تنگ و تنگتر میشد تا جایی که استخوانهایم خرد شد و در هم شکست و روغنی به شکل نفت سیاه که همان کدورات و زشتیها بود، بیرون ریخت و من تطهیر شدم.
خیرات برای اموات و آزادبودن ارواحِ درگذشتگان که در باورهای مردمی وجود دارد، با تمثیلی بدیع در کتاب بازتاب یافته است؛ راوی در قالب پرندهای به منزل بازمیگردد و به سخنان خانوادهاش گوش میدهد و میفهمد که برایش خیرات دادهاند، اما سودی به حال او ندارد، زیرا همۀ این کارها برای حفظ آبروی خودشان است، نه سیرکردن فقرا (ص 49-56).
توصیه به زیارت قبور امامزادگان و حاجتخواهی از آنها که مردم مناطق مختلف سخت بدان باور دارند، نیز در سیاحت غرب آمده است. بیان مژدۀ ائمه بر شفاعت در هنگام سختیِ پس از مرگ، بیانگر آن است که همۀ زیارتها و گریهها ثمربخشاند (ص 57-60).
هادی منازل سهگانهای را پیش چشم مسافر ترسیم میکند که به دورۀ سنی 15- 18سالگی او مرتبط است، و ازآنجاکه در این دوره عقل به رشد کاملش نرسیده و مؤاخذه بر عقل کامل روا ست، گذر از آن بهراحتی صورت میگیرد (ص 62-63). در ادامۀ مسیر، مؤلف از دستوپنجهنرمکردن با سیاهی، که تجسمی عینی از شیطان درون و نفس است، مینویسد؛ وی همچنین از ملاقات با دوستانی میگوید که سابقۀ آشنایی با آنها را در زندگی دنیوی داشته است و به توصیف موهبتهایی میپردازد که شامل حالش شده است (ص 68- 78).
راوی در مرحلۀ بعد، نفس امّاره، لوّامه و مطمئنه را با رنگهای سیاه خالص، سفید و سیاه، و سفید خالص تصویرسازی میکند و شرط همراهی هریک از آنها را با مسافران، کردارشان در دنیا میداند؛ وی از افرادی نام میبرد که در مسیرشان متوقف شدند و قادر به ادامۀ راه نبودند (ص 79-84).
رسیدن به شهر محبت در منزلگاه دوم نصیب کسانی است که محبتشان به اهل بیت (ع) تا سرحد عشق رسیده باشد؛ حکایت این شهر به اوصافی که در قرآن از بهشت آمده است، میماند. اما این منزل نیز گذرا ست و تا رسیدن به مقصد نهایی، مسافر باید بتواند با همۀ وسوسههای سیاهی مبارزه کند و از درهها و کوههای صعب به سلامت بگذرد (ص 85-90).
مسافر از سرزمین شهوت به کمک هادی و سپر روزه، به سلامت عبور میکند. او سرزمین شهوت را مکانی برای عذاب زناکاران، اهل لواط، شکمپرستان، کسانی که زبانشان را از شهوت پاس نداشتهاند، و همچنین اهل تمسخر معرفی مینماید؛ کسانی که به شکل حیوانهایی ظاهر میشوند. این بخش شباهتهایی با ارداویرافنامه (ه م) دارد. مسافر آدمهایی را که به شکل بوزینهاند، توصیف میکند که از فرجهاشان چرک و خون بیرون میآید؛ هادی به او میگوید که اینها زناکاراناند (ص 99). مسافر در ادامه به جایی میرسد که زمین بهشدت میلرزد و هوا تیرهوتار است و از آسمان مانند تگرگ، سنگ بر گرفتاران میبارد؛ این گرفتاران آنهایی بودهاند که در زندگی به لواط دست میزدهاند (ص 103-104).
سپس نویسنده «سرزمین شهوات زبان» را توصیف میکند: او در دو طرف راه جانورانی مانند سگ، روباه، میمون، عقرب، زنبور، مار و موش را به رنگهای مختلف میبیند که باهم جنگ میکنند و همدیگر را میدرند و از دهان و گوش برخی از آنها آتش خارج میشود. برخی از آنها مشغـول خوردن مردارند، و بـرخی نیـز در چاههایی عمیق گرفتارند که از میان آنها شعلههای آتش بیرون میآید. به گفتۀ هادی، اینها یا مؤمنان را تمسخر میکردهاند، یا غیبت میکردهاند، یا سخنچین، و یا مستمعان غیبت بودهاند (ص 108- 109).
مرحلۀ بعد وادیالسلام و دارالسرور است؛ مؤلف این سرزمین را سرزمین امن و سلامت خوانده است؛ قصرهایی زیبا، جوانانی برازنده، لباسهایی فاخر، اصواتی خوش و دیدار با حضرت ابوالفضل و علیاصغر و امام حسین (ع)، همه و همه از خوشیهای این مکاناند. راوی با تأکید دوباره بر این باور مردمی که خواندن حمد و قرآن میتواند توشۀ راه درگذشتگان باشد، با توشهای که نوههایش برای او مهیا کردهاند، آمادۀ ادامۀ مسیر و گذر از راه پرخطر میشود (ص 113-132).
در ادامه، مسافر دو سرزمین حرص و حسد را با همان توشه و کمکهای هادی پشت سر میگذارد؛ سرزمینهایی که مردمش در آن بهسبب حرص، زیادهخواهی، رشوه و مال یتیم خوردن، به شکل حیوانهایی ظاهر میشدند (ص 133- 139).
بهرهمندی از نعمتهای شهر ایمنی و مقدسه، و مصاحبت با یک حوری از پاداشهای ناچیز برای مسافر بود. در این گفتوگو، نکاتی بر وی آشکار میشود، ازجمله اینکه نماز، روزه، زکات، حج و ولایت از ستونهای خیمۀ بهشتی در عالم برزخاند که این 5 رکن، سایههای انوار آل پیغمبرند (ص 140-143).
سیاحت غرب نخستینبار در 1349 ش، از سوی انتشارات طباطبایی، با توضیح و تعلیق احمد تدین و محمدرضا عطایی قوچانی به چاپ رسید و ازآنجاکه مورد استقبال خوانندگان بسیاری قرار گرفت، ناشران مختلف بارها آن را به چاپ رساندند. در چاپ دومِ نشر آداب در 1370 ش، محمدباقر دستور، ویراستار و مصحح، ترجمۀ آیات و روایات و همچنین توضیح لغات مشکل را به متن اضافه کرد و شروح علی علمی اردبیلی بر برخی اصطلاحات و واژهها، چون نکیر و منکر، تشبیه و انذار، شفع و وتر، ماده و صورت، عالم ذر، طیر، نفس اماره، لوامه و مطمئنه، و رجعت در پاورقی، بر غنای این اثر افزود. سیاحت غرب به زبانهای عربی و انگلیسی نیز ترجمه شده است.
کتاب دیگر آقانجفی قوچانی که ازلحاظ فولکلور اهمیت دارد، سياحت شرق (ه م) است. اين كتاب كه خاطرههای نويسنده از تولد تا زمان بازگشت از نجف به ايران است، در 1346 ق / 1307 ش، به رشتۀ تحرير درآمده و در 1351 ش، انتشارات اميركبير آن را به چاپ رسانده است.
مآخذ
آقانجفی قوچانی، محمدحسن، سیاحت غرب یا سیری در عالم برزخ، به کوشش محمدباقر دستور و علی علمی اردبیلی، تهران، 1370 ش؛ دستور، محمدباقر، مقدمه بر سیاحت غرب (نک : هم ، آقانجفی قوچانی)؛ علمی اردبیلی، علی، مقدمه بر سیاحت غرب (نک : هم ، آقانجفی قوچانی)؛ غلامی، تیمور، «گذری و نظری بر ساختار ادبی و هنری سیاحت شرق و غرب»، مجموعهمقالات علمی کنگرۀ آیتالله آقانجفی قوچانی (ره)، به کوشش رمضانعلی شاکری، مشهد، 1384 ش.